قزوه: «برادر انگلستان» را روی لج و لجبازی نوشتم/ شفیعی: قزوه اولین رمانش را ۲۴ مرتبه بازنویسی کرد
چهارشنبه 28 تير 1396

قزوه: «برادر انگلستان» را روی لج و لجبازی نوشتم/ شفیعی: قزوه اولین رمانش را ۲۴ مرتبه بازنویسی کرد

نویسنده رمان «برادر انگلستان» گفت: گاهی از روی لجاجت کاری خلق کرده‌ام و قصه برخی از اشعارم این‌طور بوده و این رمان هم مانند این است و می‌خواستم خودم را امتحان کنم ببینم می‌توانم بنویسم یا خیر و از روی لج و لجبازی آن را نوشتم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، آیین رونمایی از رمان «برادر انگلستان» اثر علیرضا قزوه با حضور جمع کثیری از علاقه‌مندان به ادبیات داستانی در این خبرگزاری برگزار شد.
*برادر قزوه به عالم تفصیل خوش آمدید
محمد کاظم مزینانی در این مراسم ضمن تبریک به علیرضا قزوه گفت: برادر قزوه به عالم تفصیل خوش آمدید! عالم تاریک ماده، دنیای نرینگی و مادینگی، فضای جغرافیا و تاریخ، موقعیت‌های روحی و روانی آدم‌ها، نفسانیت، بی‌معنایی‌،شما یک عمر شازده‌وار در جهان شعر و اجمال زیسته‌اید. شما یک عمر با خال خیال سر کرده‌اید و اینک با خیال خال سروکار دارید.
وی افزود: نسبت شعر و داستان مدرن بلاتشبیه و شاعر و داستان‌نویس بلاتشبیه نسبت ناصرالدین شاه قاجار است با علی‌اصغر امین‌السلطان. اولی شاه مملکت است و یک نماد جایگاه مثالی و پایگاه اجمال، چیکده و خلاصه همه نعمات، زیباترین زنان، خوشگوارترین خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها در حالی که صدراعظم او نماد تفصیل است و همه کم و کاستی‌ها و طول تفصیل‌ها به او ختم می‌شود. بودجه‌ریزی، پرداخت مواجب، سروسامان دادن به برداشت‌ها، وام‌ گرفتن.
*داستان‌نویس باید به نوعی تنزیل دست بزند
نویسنده برگزیده جایزه جلال گفت:‌ داستا‌نویسی دقیقاً با چنین عواملی سروکار دارد. در حالی که شاعر به مثابه ذات ملکوتی صفات می‌سراید «تا دل هرزه‌گرد من رفت به چین زلف او، زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند» که اوج اجمال است. داستان‌نویس باید به نوعی تنزیل دست بزند. تک‌تک موتیف‌ها را تعریف‌پذیر و شناسنامه‌دار کند. طرح و پیرنگ و گره‌افکنی و گره‌گشایی را رعایت کند. بردار قزوه به عالم تفصیل خوش آمدید.
وی افزود: از بخت‌یاری من بوده که نخستین اثر داستانی شما را خوانده‌ام و خوب هم خوانده‌ام. هرچه نباشد با شما هم نسل و هم‌پیشانی‌ام. من نیز از عالم شعر به جهان داستان هبوط کرده‌ام. «برادر انگلستان» شما که از ابتدا با عنوانش موافق نیستم چرا که نه داستانی‌ است و نه شاعرانه، نمونه‌ای از تنزیل یک شاعر به عرصه داستان که ضرس قاطع می‌گویم خوب از پس آن برآمده‌اید.
*نسل جوان داستان‌نویس با زبان مشکل دارند
مزینانی گفت: بسیاری از داستا‌ن‌نویسان ایرانی با زبان، نثر، سخن، لهجه و نحو فارسی مشکل دارند به ویژه نسل جوان‌تر. چرا که از طریق ادبیات فارسی با نثر فارسی آشنا نشده‌اند و انبان آنها تهی است. فقر واژه‌گانی در آثار آنها بیداد می‌کند. اما کسی که یک عمر با غنی‌ترین و متعالی‌ترین انواع و گونه‌های زبان فارسی یعنی شعر سروکار داشته از این‌ نظر کم نمی‌آورد. همچون شما در بردار انگلستان که از «ب» بسم‌الله تا «ت» تمت در اوج قرار دارد و نثرش از قضا کارکرد داستانی خود را حفظ می‌کند و در خدمت داستان است.
این نویسنده گفت: داستان اگرچه عرصه تفصیل است اما داستان مدرن به شکل عجیبی تلاش می‌کند کارکرد شعری پیدا کند و به مثابه یک اثر هنری ناب و یگانه ظهور کند. از این منظر دیگر با تعاریف ارسطوحی و نگاه خشک و کلاسیک روبه‌رو نیستیم. با دال و مدلولی که یک اثر داستانی با هویت و سیر تاریخی هم‌سنگ ما داشت از دیدگاه مدرن داستان یعنی حلول به باطن رویدادها و اشیا و نوعی کشف و شهود شخصی همراه با تخیل و مجاز. با بهره‌گیری از عنصر استعاره پس از این منظر هر داستان حاصل سیر و سلوک و کشف نویسنده است و به همین مقدار شخصی و تجربی.
*تکه‌ای از وجود نویسنده در «برادر انگلستان» به من هدیه شده
این نویسنده گفت: برادر انگلستان نیز از این قاعده مستثنی نیست آغازینه داستان در قطار، نگاه فرارئال نویسنده، شکسته شدن زمان و مکان، پیشرفت غیرخطی رمان، همه و همه نشان‌دهنده حضور یک شاعر است که آمده در عرصه داستان نیز خودی نشان دهد. داستان از نظر ساختار می‌تواند به دو بخش تقسیم شود. یک بخش اندرونی خود جناب قزوه است و خاطرات نوستالژیک او در سمنان قدیم، کهن‌دژ، حاج‌عمو، زن‌عمو، پدر، مادر که از نظر بنده اتفاقاً این بخش بسیار داستانی‌تر و جذاب‌تر از کار درآمده است. چون اگر بپذیریم که داستان‌نویس در نهایت می‌خواهد جهان داستانی خود را خلق کند جهانی ناب و دست نیافتنی این بخش از داستان از این جهان پرده‌برداری می‌کند. بخش دوم اثر ماجرای اسماعیل و رفتن به انگلیس و آمپول زدن و بیماری‌اش و بازگشت به ایران و ادامه زندگی گوشه روستا است که از بهترین و خواندنی‌ترین بخش‌های داستان است. به نظر بنده حیف بود که داستانی چنین نوستالژیک با چنین شخصیت‌های زنده و جذابی پیوند بخورد به قضیه آمپول زدن در انلگیس که بهتر است گذر کنیم.
وی گفت: کمترین توقع مخاطب در برخورد با یک اثر داستانی این است که بپرسد داستان چه به من بخشیده است. اینجا دیگر تنها سخن از حس و حال نیست اینجا سخن از تجربه‌های زیست شده نویسنده است که با مخاطب به اشتراک می‌گذارد. برادر انگلستان چه به من بخشیده است به جرأت می‌توان گفت تکه‌ای از وجود نویسنده به من هدیه شده است.
*نخستین اثر داستانی قزوه از آخرین آثار داستان‌نویسان مدعی قوی‌تر و غنی‌تر است
نویسنده برگزیده جایزه جلال آل‌احمد در پایان سخنانش گفت: جناب قزوه کاش داستان آمیخته باشد با این تجربه‌ها، خاطره‌هایی داستان شده و توقع دارم که این شاعر نویسنده توانا در آثار بعدی کمی خودش را کنار بکشد تا دیگر شخصیت‌ها نیز خودی بنمایند. توقع داریم زن‌ها، پریان، حیوانات، اشیا در داستان بعدی حضور پررنگ‌تری داشته باشند چون ما سال‌ها است اوج‌های این شاعر را دیده‌ایم حال زمان آن رسیده است که از جایگاه شاعری پایین بیاید به ذره ذره زندگی بپردازد. در پایان یک نکته باید یادآوری کنم! می‌توانم به قید قسم مدعی باشم و آن اینکه نخستین اثر داستانی علیرضا قزوه به مراتب از آخرین آثار بسیاری از داستان‌نویسان مدعی قوی‌تر و غنی‌تر است.
*اسمی از شهید نواب صفوی در میان نیست
اکبر خلیلی در این مراسم با اشاره به این رمان گفت:‌ قلم شیوای علیرضا قزوه سبب شد که نتوانم به راحتی رمان را تمام کنم و همین موجب شد که به اصل داستان نرسم. فضا به گونه‌ای بود که انگار در یک عتیقه‌فروشی گرفتار شده بودم و نمی‌توانستم از آن خارج شوم. روی این حساب با تأنی رمان را خواندم.
وی افزود: رفت و برگشت‌های این رمان ما را یاد سبکی می‌اندازد که انسان‌ها را به چالش می‌کشد تا بتواند خواننده را به هدف خود برساند و این ما را دیر به آغاز کار می‌رساند و تا فصل هفتم دچار سرگردانی هستیم. ساختارشکنی از شخصیت بازاری که می‌شناسیم در این رمان روی می‌دهد که این گاهی مشمئز کننده است. این تا جایی پیش می‌رود که این شخصیت شاه دوست می‌شود و به جایی می‌رسد که نویسنده دست به نوشتن تاریخ می‌زند و توضیحی از تاریخ ارائه نمی‌کند. شهید نواب صفوی که بیشترین میزان عمرش را در دوره مصدق در زندان بوده است در این رمان غایب است و هیچ اسمی از او به میان نمی‌آید.
*قزوه در عالم نویسندگی جای کسی را تنگ نکرده است
سیدصادق رضایی مدیر حوزه هنری استان تهران در این مراسم گفت: من چنین قضاوتی ندارم که وقتی این رمان را می‌خوانم، نویسنده آن را شاعر بدانم و خودم را با یک نویسنده طرف می‌دانم. این شروع برای قزوه شروع خوبی است و در عالم نویسندگی جای کسی را تنگ نکرده است.
وی افزود: اگر این رمان در قطار خوانده شود، حرکت و سیالیت دومی را در رمان دریافت خواهید کرد. رمان محکم شروع می‌شود و خواننده حرفه‌ای نمی‌تواند آن را رها کند. من معتقدم باید اسم دیگری مانند «کهن‌دژ» روی آن گذاشته می‌شد زیرا عده‌ای اهل قضاوت هستند به صرف نام رمان،‌آن را نمی‌خوانند.
*رمانی که می‌خواستند آن را جمع کنند
رضایی گفت: در ایام نمایشگاه کتاب تهران می‌خواستند رمان را از غرفه سوره جمع‌آوری کنند زیرا گمان می‌کردند که نویسنده می‌خواهد به رئیس‌جمهور کنابه بزند. با برادر انگلستان نمی‌توان گفت سبک قزوه چیست، زیرا این اولین اثر اوست و باید تعداد آثار بیشتری از او منتشر شود تا بتوان اظهارنظر قطعی کرد.
او اضافه کرد: بسیاری از داستان‌هایی که اینطور نوشته می‌شوند، در بخش‌هایی چه بخواهند چه نخواهند، به فانتزی نزدیک می‌شود که اتفاقاً از پس کار به خوبی برآمده است.
*قزوه از پس کار برآمده است
یوسف قوجق در بخش دیگر یاز این مراسم گفت: هر کسی که واژه را بشناسد و به آن تسلط داشته باشد می‌تتوند با شناخت مبانی نوشتن، دست به خلق بزند. در این مجالی که رمان به دستم رسید، به نظرم رسید که خوب است در رابطه با شعر و داستان سخنی بگویم.
وی افزود: داستان به مفهوم امروزی در بخش‌هایی از جهان بیشتر مورد اقبال است، اما شعر درنقاطی مانند ترکمنستان بیشتر از رمان مورد توجه قرار می‌گیرد. شعر همواره پایاپای حوادث پیش رفته، اما داستان به خاطر نوع و نحوه خلق آن، با کمی تأخیر به حوادث پرداخته است. داستان و شعر مشترکات بنیادی فراوانی با هم دارند و در جامعه ما افرادی بوده‌اند که در هر دو عرصه موفق بوده‌اند.
قوجق در پایان گفت: ورود قزوه در این عرصه اتفاق قابل توجهی است و با توجه به میزانی که از این رمان خواندم، به نظرم رسید که توانسته است از پس کار برآید. نثر و همچنین خوشخوان بودن آن، توجه من را به خود جلب کرده است.
*«برادر انگلستان» 24مرتبه بازنویسی شد
کمال شفیعی با اشاره به جنسیت این کتاب گفت: اشعار علیرضا قزوه پسرهای او هستند و این کتاب در میان دیگر کتابهایش به خاطر جنس متفاوتش دختر است. این رمان 24 مرتبه بازنویسی شد و نسبتاً هر مرتبه تغییرات آن را شنیده‌ام و حس و حال آن را می‌دانم.
وی افزود: فرهنگ زورخانه فرهنگ پهلوانی و گستره فرهنگ‌های یکه ارائه می‌کند و جذابیت‌هایی که ایجاد کرده، همه ازنکات برجسته رمان است. هر چند اگر نویسنده در رمان بعدی دست به همین سوژه بزند، در واقع دست به تکرار خودش زده است.
*قزوه در دوران اوج شاعری به داستان‌نویسی رجوع کرده است
محمد علیپور در حاشیه این مراسم گفت: بین شاعران و نویسندگان هم‌نسل من، علیرضا قزوه نه تنها در نسل خود بلکه در بخشی از نسل قبل از خود هم جریان‌ساز بوده و به عبارتی نسل‌پرور بوده است. او بخشی از ظرفیت‌های شعر کشور در دهه 70 را به جامعه معرفی کرد. قزوه برخلاف برخی شاعران شکست‌خورده که در دوران افول به داستان رجوع می‌کنند، در زمان اوج به داستان‌نویسی رجوع کرده است.
*سوالی از آقای قزوه
مجید سعدآبادی در این مراسم گفت: همیشه فکر می‌کنم داستان‌نویسی برای یک شاعر کار سختی است، ولی وقتی بخش‌هایی از این کتاب را شنیدم، دیدم که آقای قزوه توانسته رمان بنویسد. سؤالی که وجود دارد این است که آیا آقای قزوه نتوانسته حرف‌های دلش را در شعر بزند و نیاز داشته که داستان‌ بنویسد و یا حس کرده خلأیی وجود دارد و باید وارد میدان شود؟
*قزوه نشان داده ابزار داستان‌نویسی را می‌شناسد
محسن مؤمنی شریف رئیس حوزه هنری در این مراسم گفت: قزوه جایگاه ممتازی در شعر معاصر به خصوص شعر انقلاب دارد و این شخصیت باسابقه شعری اکنون وارد فضای داستان شده که اثرش واقعاً فراتر از تصور بوده است.
وی افزود: قزوه در اولین ورودش کار بسیار خوبی را ارائه کرده و نثر روان و شاعرانه، ویژگی این اثر است و به خاطر فضایی که کتاب دارد، نثر شاعرانه به خوبی از کار درآمده است. در اولین کار، او نشان داده ابزار داستان نویسی را می‌شناسد و از آنها استفاده کرده است.
*نتوانسته‌ام سایه شعر را از سر «برادر انگلستان» کم کنم
علیرضا قزوه در پایان این مراسم ضمن تشکر از شرکت‌کنندگان و برگزارکنندگان این مراسم گفت: من در سال‌های دهه 60 مسئولیت ادبی مجله‌ای را داشتم که مجبور بودم نثر ادبی و داستان کوتاه بنویسم. همچنین مجموعه داستان «درحاشیه شط» نیز توسط انتشارات سوره مهر در همان سال‌ها منتشر شده است.
وی افزود: علاوه بر این چندین سفرنامه مانند سفرنامه حج، سفرنامه قونیه نیز نوشته‌ام که مورد استقبال قرار گرفته و دو سفرنامه هم دارم که از مظلوم‌ترین آثار من است. یکی سفرنامه سوریه و دیگری سفرنامه هند است، همچنین یک سفرنامه هم دارم که آن را برای مخاطب 500 سال آینده نوشته‌ام که البته هنوز منتشر نشده، اما تصمیم گرفتم اندکی تغییرات با رویکرد انتظار در آن ایجاد کنم و هنوز بازنویسی آن را شروع نکرده‌ام.
قزوه گفت: این رمان اتفاقات گذشته من در بازار تهران و سمنان را روایت می‌کند و بخشی نیز از آنجا که این کتاب رمان است، تخیل خواهد بود. رمان دیگری هم در دست نگارش دارم که تکلیف آن را این رمان روشن می‌کند.
شاعر شعر مشهور «مولا ویلا نداشت»، گفت: در فضای شعری نیز من تنوع‌طلب هستم و  سراغ قالب‌هایی رفتم که نسل من فراموش کردند،‌ ترکیب‌بند یکی از قالب‌هایی است که سراغ آن رفته‌ام. این کار به نسل بعد از من جرأت داد که سراغ این قالب بروند.
وی اضافه کرد: دنیایی که این رمان دارد با شعر متفاوت است، رمان دنیای تفصیل است و با دنیای شعر که دنیای اجمال است و این تغییر دنیا برای شاعر دشوار است. البته نتوانسته‌ام سایه شعر را از سر «برادر انگلستان» کم کنم. من از راهمایی افراد مختلفی برای این رمان استفاده کرده‌ام، بخشی را برای مرحوم زنوزی جلالی خواندم که بسیار استقبال کرد یا بخشی را برای آقای علومی خواندم که اشک در چشمانش حلقه زد و من را تشویق کرد. همچنین از حضور آقای محمدکاظم مزینانی نیز استفاده کردم.
قزوه گفت: واقعاً حین نگارش این رمان متوجه شدم جهان رمان چقدر سخت است و اگر محمدکاظم مزینانی کمکم نمی‌کرد، در آن گیر کرده بودم. فضای شعر را رها نخواهم کرد و در تمام قالب‌ها هم کار خواهم کرد.
*«برادر انگلستان» را روی لج و لجبازی نوشتم
مدیر مرکز آفریش‌های ادبی حوزه هنری گفت: گاهی از روی لجاجت کاری خلق کرده‌ام و قصه برخی از اشعارم این‌طور بوده و این رمان هم مانند این است و می‌خواستم خودم را امتحان کنم ببینم می‌توانم بنویسم یا خیر و از روی لج و لجبازی آن را نوشتم.
قزوه در پایان گفت: در فضای ادبیات انقلاب مخصوصاً شعر بسیار رشد کرده‌ایم اما تا قله راه بسیار داریم و این گمان را به قدر یک تفنن از من قبول کنید.
منبع: فارس
نظر بدهید